پرتال امام خمینی(س): گفتگوی ۷۸/ آیت الله جواد فاضل لنکرانی در گفت و گویی به مناسبت سالگرد ارتحال آیت الله العظمی فاضل لنکرانی گفت: امام در بین شاگردان خود، روحیه قیامت‌باوری را جا انداخته و تثبیت کرده بود؛ اینکه انسان هر کاری کند، هر حرفی بزند و فکری کند، باید اول ببیند که در قیامت چه جوابی دارم؟ امام این باور را در بین شاگردان خود نهادینه کرده بود و مرحوم والد ما واقعاً این‌گونه بود. اگر قیامت‌باوری در انسان ثابت شود و رسوخ پیدا کند، دنبال دنیا و مقام نمی‌رود. 

*با توجه به سالگرد شمسی ارتحال مرحوم آیت الله العظمی فاضل لنکرانی، در ابتدا درباره ویژگی‌های ایشان بفرمایید.

از مهم‌ترین ویژگی‌های مرحوم والد باورمندی ایشان به قیامت بود.  واقعاً شخصیتی خداباور و قیامت‌باور بود. آیت الله العظمی بروجردی استاد ایشان بود و به مرحوم ابوی بسیار احترام می‌گذاشت. ایشان به من فرمود: «با اینکه پدرم در شورای استفتای آیت الله بروجردی بود اما از من دو بار برای عضویت در شورای استفتاء دعوت کردند اما دیدم اگر وقتم را به استفتائات بگذارانم از بحث‌های علمی عقب می‌افتم لذا موفق نشدم در جلسات شورای استفتاء شرکت کنم.» یعنی آیت الله بروجردی از مرحوم ابوی در سنین بیست و سه سالگی و بیست و چهار سالگی برای حضور در شورای استفتاء دعوت کرده بود.

از مرحوم ابوی پرسیدم که ویژگی آیت الله بروجردی چه بود؟ ایشان فرمودند: «آیت الله بروجردی قیامت‌باور بود، قیامت را می‌دید و همه امور خود را بر طبق آن تنظیم می‌کرد.» 

آیت الله فاضل لنکرانی از تلامیذ برجستۀ آیت الله بروجردی بود؛ مرحوم آقای محسنی از بزرگانی بود که در استخاره حرف اول را می‌زد و با آیت الله بروجردی بسیار مأنوس بود. ایشان می‌گفت: «مرحوم آقای بروجردی وقتی می‌خواست از آیت الله فاضل لنکرانی نام ببرد از تعبیر "مجتهد جوان" استفاده می‌کرد.»

قیامت‌باوری در همۀ بزرگان و مراجع وجود دارد ولی در برخی بروز شدیدی دارد، انسان می‌بیند که همه امور خود را بر این اساس تنظیم می‌کنند و مرحوم والد ما این گونه بود؛ رفاقت‌ها و حضور ایشان در انقلاب بر این اساس و معیار بود. 

مرحوم ابوی یک بار فرمودند: «من به یکی از مراجع معاصر امام عرض کردم: شما فکر نکنید که مرجع تقلید محترمی هستید و شاگردان و مقلدانی دارید، آقای خمینی هم مرجع تقلیدی است و شاگردان و حواریونی دارد و منِ شیخ فاضل هم جزء حورایون آقای خمینی هستم. ما امروز می‌بینیم که عَلَم اسلام روی دوش آقای خمینی است لذا تا پای جان برای ایشان می‌ایستیم.» شاگردان امام هم این اعتقاد را داشتند. 

امام در بین شاگردان خود، روحیه قیامت‌باوری را جا انداخته و تثبیت کرده بود؛ اینکه انسان هر کاری کند، هر حرفی بزند و فکری کند، باید اول ببیند که در قیامت چه جوابی دارم؟ امام این باور را در بین شاگردان خود نهادینه کرده بود و مرحوم والد ما واقعاً این‌گونه بود. اگر قیامت‌باوری در انسان ثابت شود و رسوخ پیدا کند، دنبال دنیا و مقام نمی‌رود. 

یک روز آیت الله فاضل لنکرانی تأکید کردند که «من قدمی برای مرجعیت برنداشتم»، ما شاهد بر این مطلب بودیم و مرجعیت سراغ ایشان آمد در حالی که رساله فارسی و عربی نداشت، بلکه بحث‌های علمی و حاشیه بر عروه‌ داشتند. بعد از ارتحال امام، طیفی از انقلابی‌ها و طرفداران و مقلدان امام به ایشان رجوع کردند. یادم است در بیت امام، مرحوم حجت الاسلام و المسلمین آسید احمد آقا در جمعی که مرحوم والد نیز حضور داشتند، گفتند: «حضرت آیت الله فاضل، بیت امام به شما رجوع کرده است، چرا رساله نمی‌دهید؟» ولی ایشان رساله ندادند و می‌گفتند: «تا آیت الله گلپایگانی و آیت الله اراکی هستند، حرفی از رساله نزنید.» ما می‌خواستیم حاشیه عروه ایشان را چاپ کنیم، اجازه نمی‌دادند. یک بار در حرم امام رضا(ع) بعد از زیارت به ایشان عرض کردم که استخاره‌ای به قرآن کنید. ایشان استخاره کردند و فرمودند: «این کار بسیار لازم است و تأخیر نیندازید». من گفتم که استخاره درباره چاپ حاشیه عروه شما بود!

بعد از ارتحال بزرگان ما رساله فارسی ایشان را تنظیم و منتشر کردیم. مدت مرجعیت آیت الله لنکرانی حدود 15 سال شد اما من ندیدم هیچ تمایل و رغبتی نسبت به این مسئله داشته باشند، یا سؤال کنند که رساله ما چه قدر چاپ می‌شود؟ تعداد مقلّدان چه مقدار است؟ ابداً در این وادی‌ها نبود و رفتار ایشان برای ما درس بود.

مرحوم حجت الاسلام شیخ مرتضی واعظی از فضلای بسیار ارزنده، گفت: «من احصاء کردم، پدر شما جوان‌ترین و پرتألیف‌ترین مرجع از مراجع قم و نجف است.»

ایشان عمر خود را در درس و بحث گذراند و تا روزهای پایانی عمر یا درس می‌گفت و یا کتاب می‌نوشت و هیچ تمایلی به دنیا و اینکه عنوانی پیدا کند، نداشت. گفتن این سخنان آسان است ولی اینکه برای شخصی همه مقدمات فراهم باشد اما هیچ رغبتی به آن نشان ندهد، این برای ما باید درس باشد. امکان دارد کسی تکلیف احساس کند، این امر دیگری است اما من قیامت‌باوری ایشان را عرض می‌کنم.

 *اگر خاطره‌ای از قیامت‌باوری مرحوم آیت الله فاضل لنکرانی دارید بفرمایید.

*مقلدان مرحوم ابوی از شهرهای مختلف به عنوان وجوهات؛ پارچه، کفش و مواد غذایی می‌آوردند و ما آن‌ها را در مصارف صحیح شرعی تقسیم می‌کردیم. یکی از مقلدان مرحوم ابوی مقداری کفش به دفتر تحویل داده بود. صبح مرحوم ابوی را دیدم در حالی که چشم‌هایشان قرمز بود و معلوم بود که شب را نخوابیده‌اند. از ایشان پرسیدم: «مشکلی پیش آمده یا ناراحتی داشتید؟» ایشان فرمود: «دیشب تا صبح نتوانستم بخوابم. شب شنیدم که یکی از اعضای دفتر، چند کارتن کفش را بیرون برده است. من فکر می‌کردم که اگر از دنیا بروم و درباره این‌ها از من سؤال کنند، چه جوابی دارم؟ منتظر بودم صبح شود، شما را ببینم که آیا این کار با اجازه شما بوده یا نه؟» من عرض کردم: «نه، از من اجازه نگرفته است!» آن آقا را صدا کردیم که چرا این کار را کردید؟ ایشان گفت: «من عده‌ای از فقرا را می‌شناختم و کفش‌ها را برای آن‌ها بردم.» ابوی فرمود: «خیلی خب، الان خیالم راحت شد.» این خیلی مهم است که این‌گونه انسان قیامت را باور داشته باشد و واقعا قیامت را باور داشت.

جناب آقای قرائتی پیش والد آمدند و گفتند حالتان چطور اسََت؟ ایشان گفتند: «آقای قرائتی من چند شب است که می‌خواهم بخوابم، فکری من را احاطه می‌کند و تا صبح بیدارم و برای آن جواب پیدا نمی‌کنم.» آقای قرائتی پرسید: «ناراحتی‌تان چیست؟» ایشان فرمود: «خدا در این اواخر عمر مسئولیتی به نام مرجعیت را بر دوش من گذاشت. من فکر می‌کنم که اگر من می‌توانستم از این مسئولیت فریادی برای اسلام و شیعه بزنم اما نزده باشم، چه جوابی برای خدا دارم؟ من هر چه فکر می‌کنم چیزی که بتوانم در عالم قیامت عرضه کنم، ندارم.»

آقای قرائتی گفت: «شما این همه شاگرد و کتاب دارید و خدمات فراوانی کرده‌اید.» ایشان فرمودند: «روشن است که این‌ها چیزی نیست. خدا مسئولیتی به من داده است و اگر حق این مسئولیت را درست ادا نکرده باشم و می‌توانستم از این مسئولیت حمایتی از اسلام و احکام اسلام کنم و نکردم، نزد خدا جوابی ندارم.»

ما اگر دو کلمه خوانده‌ایم برای این است که احکام اسلام را حفظ کنیم. «العلما حصون الاسلام» الان مخرب اسلام شدیم؟! یک روز بگوییم حجاب یا عدّه واجب نیست! تا حلال خدا را حرام، و حرام خدا را حلال کنیم؟!

در زیارات ائمه اطهار علیهم السلام که دستور وارد شده تا برای همه ائمه(ع) بخوانیم نظیر این تعبیر آمده است: «اشهد انک قد احللت حلال الله و حرّمت حرام الله». لذا فقیه و مجتهد باید اینگونه باشد. اگر مجتهد شویم برای این است که دین را حفظ کنیم نه اینکه دین را از بین ببریم.

 *درباره شیوه فقاهت حضرت آیت الله فاضل لنکرانی بگویید. ایشان مشی کدام بزرگان را ادامه می‌داد؟

 فقاهت مرحوم والد بسیارقوی بود، در فقه و اصول تجلّی و خلاصه آیت الله بروجردی و امام بود؛ روش، مبانی و استقامت فکری و روشی آن‌ها در مرحوم والد جمع بود و ایشان روش مکتب مرحوم آیت الله بروجردی و امام را حفظ کرد.

مرحوم والد ولایی بود، ایشان در وصیت‌نامه خود نوشته است که «من در مسائل مختلف پیام دادم اما برای قیامت به پیام‌هایی خود درباره حضرت زهرا(س)، امید دارم.» من احساس می‌کردم که ایشان در هر مجلس روضه‌ای، نورانیتی کسب می‌کند. مرحوم والد مجلس روضه تشکیل نمی‌داد تا عده‌ای دور ایشان جمع شود و عنوانی کسب کند بلکه مثل مستمعین و افرادی که می‌خواهند خدمت کنند، در مجلس روضه حضور داشت. 

ایشان درباره مسئله ولایت با کسی سر سوزنی رودربایستی نداشت، از ولایت بسیار محکم دفاع می‌کرد و درباره این مسئله قضایا و شواهدی در زندگی ایشان وجود دارد. 

مرحوم والد مردم‌دار بود؛ هوای قم برای ایشان بسیار ضرر داشت و در ایام تابستان برخی از مؤمنین در اطراف قم جایی تهیه کرده بودند. به ایشان می‌گفتیم همه آقایان به مشهد و شمال رفته‌اند شما هم به نزدیک قم بروید. ایشان می‌فرمود: «چون آقایان رفته‌اند من وظیفه دارم در قم بمانم. اگر یک روز شیعه‌ای به درِ خانه ما یا آقایان رفت و کسی نبود جواب او را بدهد، ما چه جوابی برای خدا در قیامت داریم؟» لذا مرحوم والد در تابستان در دفتر می‌نشست و اگر کسی سؤال یا مطلبی داشت، به ایشان مراجعه می‌کرد. 

وی از کسانی بود که نسبت به وضع معیشت مردم همیشه فریاد می‌زد؛ هر مسئولی می‌آمد و هر جلسه‌ای برگزار می‌شد دغدغه معیشت مردم را مطرح می‌کرد. گاهی متضرّعانه به مسئولین می‌گفت: «گرانی مردم را بی‌تاب کرده است، لذا خواهش می‌کنم رعایت مردم را کنید.» همچنین نامه‌هایی ایشان به رؤسای جمهور عمدتاً درباره مسائل فرهنگی، اقتصادی و معیشت مردم بود.

ایشان به همه جزئیات زمان خود مطلع‌تر از دیگران بود.

پس از سقوط صدام، برخی از علمای بزرگ عراق به دیدن ایشان آمدند و بعد از پایان جلسه به من گفتند: «ما آمدیم اطلاعات عراق را در اختیار ایشان بگذاریم اما دیدیم که ایشان مطلع‌تر از ما است.» مرحوم والد از قضایای دنیای شیعه در کشورهای عراق، یمن، احصاء، قطیف پاکستان، افغانستان و آذربایجان کاملاً مطلع بود؛ فقیهی نبود که در گوشۀ منزل بنشیند و بگوید من کتاب خودم را بنویسم و درس بدهم و السلام! ایشان مردم‌دار، مطلّع و عالم به زمان خود بود. 

وی خلیق بود؛ هیچ کسی از شاگردان با ایشان نمی‌نشست الا اینکه می‌گفت که من احساس می‌کنم او پدر من است. با همه با عطوفت و مهربانی برخورد می‌کرد، برای خود هیچ حریمی قائل نبود و همه احساسِ نزدیک بودن با ایشان را داشتند.

از طرف دیگر، درباره انقلابی بودن ایشان رهبر معظم انقلاب در پیام خود از تعبیر «یکی از بیدارترین فقها و مراجع انقلابی» استفاده کردند. 

فقاهت، ولایت‌مداری، مردم‌داری و انقلابی بودن مرحوم والد یک طرف و سر جای خود، اما قیامت‌باوری ایشان مهم است. این ویژگی باید برای من، شما و همه مردم درس باشد و قیامت‌باور باشیم. اگر در خانواده قیامت‌باور باشیم برخورد ما با همسر، فرزندان و فامیل فرق می‌کند و کسب و کار و درس و انقلاب هم همین طور است. برخی در انتخابات برای اینکه دو روز روی صندلی بنشینند، چه قدر بی‌تقوایی می‌کنند و چه مقدار حیثیت‌ها را بر باد می‌دهند، بیچاره خود را از «فی‌ مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلیکٍ مُقْتَدِر» خارج می‌کند برای مقداری مقام و مال و برای اینکه دو روز روی صندلی دنیا بنشیند، قیامت را فراموش می‌کند. قیامت‌باور باشیم، کما اینکه مراجع ما اینگونه بودند.

 

*مرحوم آیت الله فاضل لنکرانی، در حوزه دیدگاه‌های فقهی امام را طرح می‌کردند؟ 

مرحوم والد می‌فرمود: «به این دلیل امام را اعلم می‌دانم چون بر مبانی بزرگان قم و نجف زیاد کار کرده‌‌ام.» لذا ایشان سعی در نشر افکار فقهی و اصولی امام داشتند.

مرحوم آیت الله یزدی می‌گفت: «زمانی که حضرت امام در نجف بودند ما صدای امام در حوزه را از مرحوم آیت الله فاضل می‌شنیدم. درس ایشان مهمترین درسی بود که مبانی فقهی و اصولی امام به نحو بسیار قوی مطرح می‌شد و ما با درس ایشان احساس نمی‌کردیم که امام در حوزه نیست.» بعد از فوت امام هم مهمترین درسی که در آن انظار و افکار امام بسیار قوی مطرح می‌شد، درس آیت الله فاضل لنکرانی بود.

 

*حضرتعالی هم همان شیوه مرحوم والد را ادمه می‌دهید؟

بله، متن خارج درس فقه من تحریرالوسیله امام است و بیع امام را بعد از فوت والد ادامه دادم، چون مرحوم والد وصیت کرده بود که شرح تحریر را کامل کنیم لذا من 9 سال بیع امام را تدریس کردم. امسال سال هفتم است که کتاب الحج را تدریس می‌کنم و در مسئله 52 استطاعت هستم. 

در اصول فقه در دوره اول که  23 سال طول کشید، مفصل به مبانی امام اشاره داشتم و در دوره دوم تأکید من بیشتر بر مبانی امام است. امروز در بحث «بساطت و اشتقاق« با بررسی همۀ انظار از آخوند و نائینی و اصفهانی و عراقی و دیگران، اما دقیق‌ترین مطلب را امام فرمودند، هرچند اساس آن در کلمات اصفهانی است اما بیان امام منحصر به ایشان بود.

. انتهای پیام /*